ما چهار نفر

یادداشتهای محل کار ما...

ما چهار نفر

یادداشتهای محل کار ما...

جاسوس شناسایی شد

جاسوس شناسایی شد

 

مدتها بود که توی اتاقمون دنبال جاسوس می گشتیم با پیشنهاد وبلاگ و هر کدوم پست گذاشتن از ما چهار نفر فقط عینکی جنب در که پست نمی ذاره با اتفاقات دیروز که اصلا نمی خوام در موردش حرف بزنم با چیزهای که خصوصی که نباید مدیر می فهمید ولی فهمید با حرف های که نباید زده می شد ولی شد متوجه یه چیزی حیاتی شدیم که جاسوس همین جاست شاید هم جاسوس عینکی ست  ولی به هر حال به نتایجی رسیدیم که وقتی وبلاگ ما یه خورده ای از آب و گل دراومد البته با کمک منو  سرچر و آنشلی جاسوس بره آدرس و به مدیر بده و بگه که تو این مدت من فقط داشتم از این ها اطلاعات می گرفتم اون موقع است که با توبیخ و جریمه و اخراج جاسوس به یه مقامی رسه شاید از الان برای اون موقع نشونه گرفته باشه.

عکاسی باشی  

شاه می بخشه، شاه قلی خان نمی بخشه

یک ماه است که به جای صندلی،روی یک الاکلنگ می نشینم.....و هنوز که هنوزه فایل(کشو)ندارم.زبانم مو درآورده است از بس که به خاطر این خزعولات به این و آن التماس کرده ام.

خواسته ام را با چاشنی خواهش به سردبیر میگویم،یک لبخند ژگوند تحویلم می دهد و با فراغ بال به خواسته ام آری می گوید:به کلانتر بگو برایت بیاورد....اصلا بگو چند تا بیاورد،یکی دوتایش را هم ببر خانه...با بچه ها دور هم باشید!

برای ابلاغ دستور به کلانتر،خواهش کارساز نیست.باید تمنا کنم.آنهم نه یک بار....نه دوبار...پس چند تا؟

تمنا می کنم.تا جایی که احساس حقارت ،مثل یک کلاف کاموا دور تنم می پیچد و وجودم را ژولی پولی می کند.خدایا این منم که برای یک صندلی و یک کشوی ناقابل به این ذلت تن داده ام؟! پس مرگ با عزت چه می شود که به از زندگی با ذلت است؟!

کلانتر،انگار که می خواهد صندلی و فایل اجدادی اش را بیاورد...مدام طفره می آورد و بهانه می تراشد.

سیر درخواست در این دفتر این شکلیست.

برای درخواست از سردبیر و یا مقامات بالاتر،فقط کافیست لحنتان را کمی جانگداز کنید و از او خواهش نمایید.

برای درخواست از آدمهای در رده پایین تر به ترتیب باید تمنا،التماس،زنجمویه،به پا افتادن،سر به یوغ اسارت سپردن و غیره می باشد!

فکر کنم آخر سر هم با هزینه شخصی خودم از خانه،صندلی و فایل بیاورم....

نوشته شده توسط:آن شرلی

زیر آب ما که خورد زیر‌ آب شما نخورد

از آنجایی که در محل کار ما رسم است که همه یک پست داشته باشند و به گفته رییسان، مدیر قسمتی باشند همه ما این جا رییس هستیم البته در دفتر قبلی مان که پنج نفر در یک اتاق بودیم هر کداممان دو سه پست داشتیم و کلی برای خودمان مدیربودیم. مثلا یکی مدیر فکس بود که باز خودش به چند شاخه تقسیم می شد یکی مدیر زدن دوشاخه به پریز بود یکی مدیری که باید گوشی رو جواب می داد و اون یکی مدیر استارت زدن. جالب تر اینکه مدیرحفاظت از  زونکن هم داشتیم.... اما وقتی دولت اعلام کرد که هرکس باید فقط و فقط یک پست داشته باشد و عادل فردوسی پور هم همیشه سر مربیان دو شغله درگیر بود ،ما را خلع عنوان کردند و به همان یک پست قانع شدیم.

الان توی اینجا ما هممون یک پست واقعی داریم و چند تا پست فرعی و یواشکی که امیدواریم اگر روزی بازرسی خدای نکرده وارد شود به اصل ماجرا پی نبرد.

اما اتفاق جالب تری که امروز افتاد این بود:  بدون اطلاع قبلی عکاس باشی را مدیر فلان صفحه جریده کرده بودند و بنده خدا روحش هم خبر نداشت و موقعی شستش دینگ دینگ کرد  که کار از کار گذشته بود و به خاطر عکس هایی که در صفحه مربوطه چاپ شده بود مورد باز خواست قرار گرفت. در همین گیر و دار بود که ترجیح داد پیش boss برود و کل قضیه را جویا  شود اما ناگهان با یک ضد حال نا جور و خوردن زیر آب بنده توسط ؟؟؟؟؟؟ مواجه شد.

؟؟؟ برای اینکه جلویboss کم نیاورد و خودش را موجه جلوه دهد،دست به تخریب بنده زده بود و گفته بود که این سرچر،یادش رفته عکسهای صفحه عکاسباشی را تامین کند!

با اینکه تامین عکسها وظیفه من نبود،و البته بنده وظیفه نداشته ام  را به نحو احسن انجام داده بودم،برای شفاف شدن موضوع  پیش ؟؟؟ رفتم  و گفتم  بابا من کجا فراموش کردم عکس بدم،اودر کمال اصول ضد اخلاقی ، به دور از چشم boss اعتراف کرد که در دقیقه نود عکس ها را حذف کرده و عکس های منتخب خودش راجایگزین کرده است....

عکسهایی که مزخرفترین بودند در نوع خودشان و اسم من بالای صفحه خورده بود.

حالا یکی نیست به این ها بگه که آخه وقتی شما مادر زاد کج سلیقه اید به من چه.....

 

نوشته: سرچر