دوشنبه ـ سریال یک مشت پر عقاب ـ خلعت بری(دیالوگی مشابه این را گفت):توی این مملکت تا یکی واسه خودش آدم بشه، جون بگیره و کسی بشه؛کله پاش می کنند.هیچکس حال رقابت نداره،اما تا دلت بخواد واسه حسادت حس و حال دارند!
می دونید چرا اینو نوشتم؟ چون می خواهم قربون این مملکت و این سیستُم جدید مملکت داری برم که اصلا از این خبرا نیست توش!
همین دیروز دادگاه مطبوعات چند رأس از رؤسای مطبوعات را تپر کردند که گوشه پرشون به ما هم گرفت و تیر تو پَرمون کرد.نزدیک بود ملتی از نون خوردن بیفتند....به جرم اینکه رو پای خودشون وایستاده بودند.
الان یک جور گر گیجه ی مخصوص سفارشی ـ با دو تا نون اضافه؛ توی دفتر حاکمه.ما نمی دونیم از اینکه ۱۰۰٪ تپرمان نکردند باید خوشحال باشیم یا ناراحت؟ آیا به خاطر ۵۰٪ ای که ناکار شدیم باید به کسی تسلیت بگیم؟ ولی دست این دادگاه مطبوعات درد نکنه که این چنین آب و روغن پاچه خوارهای دفتر رو قاطی کرد.حالا اونها موندند و یک دیگ چه کنم! که بروند به مسئول جدید،تبریک بگویند یا نه؟خب اگر این کار را کنند به مسئول مخلوء بر میخورد که!
ولی ما جماعت خوشحال و بی خیال این اتاق که قصد داریم به مناسبت تعطیل نشدن دفتر،به شاه قلی خان دوم بگوییم برایمان مان چیپس سفارش بدهد!
سلام
به من هم سر بزن
سلام
شاه قلی خان اول پر!
چرا این چند وقته اینجوری شده؟!
چرا به همه گیر میدن؟!
اون از هفت ترانه و یک سبد ترانه این هم از اوضاع شما!
خوش به حالتون که بی خیالید
من هنوز دارم سعی میکنم اما….
تو رو خدا برامون دعا کنید
این جوری که بوش می یاد کم کم داره رادیو جوان هم به شاه قلی خان اول می پیونده!
سلام دارن تیر تپرتون میکنن یه چند وقت میشه همه جا همین طور شده خدا آخرشو بخیر کنه
دو عاقل را نباشد کین و پیکار نه دانایى ستیزد با سبکسار
اگر نادان به وحشت سخت گوید خردمندش به نرمى دل بجوید
یکى را زشتخویى داد دشنام تحمل کرد و گفت اى خوب فرجام
بتر زانم که خواهى گفتن آنى که دانم عیب من چون من ندانى
براتون آزرو میکنم هرچی صلاحتونه همون بشه کسی آیندرو ندیده (عدو سبب خیر گردد گر خدا خواهد ).