ما چهار نفر

یادداشتهای محل کار ما...

ما چهار نفر

یادداشتهای محل کار ما...

سبیل آتشین

از وقتی دیگر گرممان نمی شود،انگار بیشتر به کارمان می رسیم و یکجورهایی راندمان کاری مان بالا رفته است.البته این بدین معنا نیست که در این مدت که هیچکدام از ما ۴ نفر حاضر به نوشتن پست نشده هیچ اتفاقی نیفتاده بود اینجا که(اصلا من این حرف اضافه ی که خیلی حال می کنم...به کسی ربطی ندارد که!)

.....نه؛اینجا همچنان سرشار از اتفاقات ناب و داغ است اما از آنجا که این روزها علاوه بر خرمن کوفتن،آپ کردن هرروز یک وبلاگ هم مرد نر می خواهد و گاو کهن! بنابراین نتیجه می گیریم که ما حق داریم با اینهمه مشغله کاری و وجدان کاری(منظورم استفاده مفید از ساعات کاریست)وقت سرخاراندن هم نداشته باشیم...چه برسد به وبلاگ آپ کردن.

خواهر ادیسون دارد از آن طرف فریاد می زند:خب بابا.....بسه دیگه.....مگه کسی چیزی گفته حالا؟!!!!

القصه؛ما اینجا یک فقره کمد دیواری داریم که برای بستن درب آن مجبور می شویم هر روزه دست به اعمال ضد اخلاقی و ضد حقوق کمد دیواری بزنیم.ما هر روز یک تکه چسب شیشه ای را روی دهن کمدمان می زنیم و محکم برایش یک سبیل آتشین می کشیم تا لب به هم بدوزد و دم نزند و به عبارتی خفه شود پدر سوخته!

از بس که برای نصب این اسپیلت ریسه شدیم به این و آن،دیگر رویمان نمی شود برویم به انواع شاه قلی خانها بگوییم:لطفا بیایید در کمد دیواری ما را درست کنید.

آه،اختاپوس!

آن شرلی 

 

    

                                                

 

       

نظرات 1 + ارسال نظر
عالیجناب دود سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:11 ب.ظ

کاش یه کم قفسه های اتاقتونو مرتب می کردین

برای ما نظم، در بی نظمیست!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد